گوش ناز تو به فریاد حزین می مالم


تا جبین هوس خود به زمین می مالم

با لب تازه خطش چند سیاهی بزند


چهره آب خضر را به زمین می مالم

روی بر پای تو می مالم و می مالم چشم


کاین منم بر کف پای تو جبین می مالم

منم آن جور وطن دیده که از ذوق سفر


رو به دیوار و در خانه زین می مالم

بال بر هم زدنم در قفس از شادی نیست


دست بردست ز افسوس چنین می مالم

روزگاری است که مشاطه فکرم صائب


رنگ بر چهره معنی نمکین می مالم